- در پیش
- سابق، پیش از این
معنی در پیش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیشه پدریکار و حرفه اجدادی: (پدر پیشه تبر تیشه)
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
متعاقب
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
درعقب، در دنبال، در پس
پر از زخم پر قرحه پر جراحت
پر غم، پر اندوه
دردم، درحال، فوراً
جامه کوتاه قد آستین کوتاه پیش باز لباچه صدره شاماکچه
گرفتار، مشغول، آغاز زد و خورد
نیازمند محتاج تهیدست
نیازمند محتاج تهیدست
جمع درویش
زره دار، زره پوش
کنایه از خاموشی است
در هنگام
لباس زنانه که دو تکه جداگانه باشد، کت و دامن
دوم در حق بازی کردن بعد از پیش
پنهانی، نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیدهبرای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
کسی که از اندوه عشق یا ناکامی و حرمان افسرده و محزون باشد، دل افگار، دل خسته، دل آزرده
پیش جلو: پس چه حکمت عبادت را فرا پیش استعانت داشت
پیش، جلو
پیش، جلو، برای مثال اگر صد وجه نیک آید فراپیش / چو وجهی بد بود زآن بد بیندیش (نظامی۲ - ۲۴۹) ، هر جا که قدم نهی فراپیش / بازآمدن قدم بیندیش (نظامی۳ - ۵۳۳)
پینه وپیوندی که بر جامه دوزند تکه ای که بر پارگی پارچه دوزند
گدا، خواهنده از درها، بی بضاعت، بی چیز، مفلس
بسیار و فراوان
صوفی، کنایه از کسی که به اندک مایه از مال دنیا قناعت می کند، کنایه از تهیدست، بینوا، فقیر
انبوه، بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، موفّر، جزیل، اورت، به غایت، کثیر، غزیر، موفور، عدیده، وافر، بی اندازه، مفرط، معتدٌ به، خیلی، متوافر
در عقب، در پس
تکۀ پارچه ای که بر پارگی جامه بدوزند، پینه، پاره، برای مثال سیه گلیم خری ژنده جل پشم آکند / که ژندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو (سوزنی - ۸۰)